امروز آخرین امتحان ترم سوم هم تموم شد. زمان داره خیلی زودتر از اون چیزی که انتظارش رو داشته باشم می‌گذره(کلیشه) در واقع از اولین روزی که من پام رو گذاشتم توی دانشگاه این باید نهمین ترم من می‌بود. باورش سخته که این همه زمان از اون روز گذشته باشه. که اولین بار نشسته بودیم روی صندلی هایی غیرنیمکت! اونم چه صندلی‌هایی؟! پلی تکنیک تهراااان. با شعار ما پلی تکنیکی هستیم، پلی تکنیکی هستیم ، ما شیر فلانیم و . . که فی الواقع تا همین فارغ‌التحصیلی بیشتر شبیه مجمع دیوانگان بودیم تا شیر فلان. خلاصه استاد مشاورمون (یکی از بههههترین انسان هایی که شناختم در طول عمرم) توصیه کرد که ترم اول عاشق نشید، معتاد نشید ، سیگاری نشید، حذف درس و حذف ترم نکنید، عضو حزب و تشکل هم نشید. از ترم بعد هر کاری خواستین بکنین.
مام تا آخر ازین کارا نکردیم.

دانشگاه تهران برای من از روز اول فرق داشت. پام رو که توش گذاشتم مطمین تر بودم. خوشحال تر بودم. یقین داشتم که روز ها فرق خواهند کرد‌. حس میکردم حقِ ناحق شده ای رو پس گرفتم!
حق؟ ناحق؟ درست؟ غلط؟ من؟ عشق؟ شک! شک! لعنت به شک!

+ چقدر پر از خلاء م! چقدرررر! چقدر کمم برای پر کردن خلاء ها!
++این چه بغض مسخره ایه که اشک نمیشه؟ وقتی میشه سیله؟
+++ ویروس پاس شد. لبخند
++++ اللهم ارنی الاشیاء کما هی.

موا بِرَم تَهنا بَشُم / تَهنا فقط وا سایَه خو

پروانه را ز شمع بود سوز دل...

کسی مادربزرگ شمالیِ اضافه نداره؟

ترم ,رو ,پلی ,ها ,روز ,تکنیکی ,تر بودم ,از اون ,پام رو ,پلی تکنیکی ,رو که

مشخصات

تبلیغات

آخرین ارسال ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

دل نوشت مطالب مفید معماری www nbpars.ir 09128380245 hack by ali فروش عمده دستگاه تصفیه آب در شیراز حرز فروشگاه اینترنتی مای فون فان باران | سایت تفریحی و سرگرمی | باران چت | چت باران تارنمای حوزه علمیه اقدمیه شهرضا خلاصه راهنمای بکارگیری استاندارد حسابداری شماره ۱۷